Biology

Powerd by: Parsiblog ® team. ©2006
پرنده(چهارشنبه 87 اردیبهشت 25 ساعت 9:3 صبح )

خدا از بس که پیداست ناپیداست!

پرنده

پرنده بر شانه های انسان نشست.. انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت: اما من درخت نیستم، تو نمی توانی روی شانه های من آشیانه بسازی.

پرنده گفت: من فرق درخت ها و آدم ها را خوب می دانم، اما گاهی پرنده ها و آدم ها را اشتباه می گیرم. انسان خندید و به نظرش این خنده دارترین

اشتباه ممکن بود. پرنده گفت: راستی چرا پرزدن را کنار گذاشتی؟ انسان منظور پرنده را نفهمید اما باز هم خندید. پرنده گفت: نمی دانی در آسمان

چقدر جای تو خالیست و انسان دیگر نخندید. انگار در خاطراتش چیزی را بیاد آورد.. چیزی که نمی دانست چیست. شاید یک آبی دور یک اوج

دوست داشتنی. پرنده گفت: غیر از تو پرندگان دیگری را می شناسم که پرزدن از یادشان رفته است. درست است که پرواز برای یک پرنده ضرورت است

اما اگر تمرین نکند فراموش می شود. پرنده این را گفت و پر زد و انسان رد پرنده را دنبال کرد تا این که چشمش به آبی بزرگی افتاد و به یاد آورد

روزی نام این آبی بزرگ بالای سرش آسمان بود و چیزی شبیه دلتنگی در دلش موج زد و آن وقت انسان دستی را بر شانه هایش احساس کرد و صدایی

را شنید که می گفت: یادت می آید که تو را با دو بال و دو پا آفریده بودم؟ زمین و آسمان هر دو برای تو بود اما تو آسمان را ندیدی. راستی بال هایت

را کجا جا گذاشتی؟ انسان دست بر شانه هایش گذاشت و جای خالی چیزی را احساس کرد. آن وقت رو به خدا کرد و گریست.

  



» Bijan ordoei
»» نظرات دیگران ( نظر)

مرا بشناس(سه شنبه 87 اردیبهشت 24 ساعت 11:30 صبح )

یک نفر نیست کـه غمهای مرا بشناسد دل عاشــق ، دل تنهـای مـرا بشناسد حجـم خاکستـری غربت تنهـایی مـن یک نفر نیست کـه دنیای مـرا بشناسد یک نفر نیست که از خاموشی چشمانم شب یلـــدای غــزلهـای مــرا بشناسد سفر عشـق به آبــادی خامــوش دلــم یک نفر نیست که رویای مـرا بشناسد یک نفر نیست که در نیمه شب دلتنگی غـم پنهـان ، غـم پیـدای مــرا بشناسد یک نفر نیست که از شعله سوزنده اشک طلب کند

 

آسمان را همه آبی خوانند ماهیان را همه قرمزدست هامان خالیست رنگ هامان پر رنگ مگر صورتی مایل به یشمی چه عیبی دارد؟ماهی برگردان، سوی چشمه، مگر چه رنگی دارد؟باز کنید پنجره ی دل ها رااین زمین خاکی نیستکه گفته گل رز آبی نیست؟



» Bijan ordoei
»» نظرات دیگران ( نظر)

از خدا بخواه(شنبه 87 اردیبهشت 14 ساعت 9:1 صبح )

از خدا خواستم تا دردهایم را التیام بخشد ،
خداوند پاسخ داد :
مخلوق خوب من ! هر دردی را درمانی است و این تو هستی که باید درمان دردهایت را بجویی .
از خدا خواستم تا به من صبر عنایت کند .
خداوند پاسخ گفت :
بنده قدرتمند من ! صبر حاصل سختی است ، عطا شدنی نیست بلکه آموختنی است .
از خدا خواستم تا مرا شادی و شعف بخشد .
خداوند پاسخ گفت :
نازنینم ! من به تو موهبت بسیار بخشیدم ، شاد بودن با خودتوست .
از خدا خواستم تا رنجم را کاستی دهد .
خداوند پاسخ گفت :
مخلوق صبورم ! بهای رنج تو دوری از دنیا و نزدیکی به من است .
از خدا خواستم تا از لذایذ دنیا سرشارم سازد .
خداوند پاسخ گفت :
من به تو زندگی بخشیدم ، بهره مندی از آن با تو .
از خدا خواستم تا راه عشق ورزیدن را به من بیاموزد .
خداوند پاسخ گفت : اشرف مخلوقات من بالاخره دریافتی که چه ازمن بخواهی .
به خاطرداشته باش که در مسیر عشق ورزیدن به من ، به مقصد دوست داشتن دیگران خواهی رسید .



» Bijan ordoei
»» نظرات دیگران ( نظر)

<   <<   6   7   8   9   10      >


اوقات شرعی

بازدیدهای امروز: 67  بازدید
بازدیدهای دیروز: 12  بازدید
مجموع بازدیدها: 16297  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ وضعیت من در یاهو ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

Biology
Bijan ordoei
مهندس کشاورزی با گرایش زراعت و اصلاح نباتات
» پیوندهای روزانه «
شبکه خبری سی ان ان [10]
سایت ایمیل گوگل [13]
سایت طلای جهانی [13]
سایت ایمیل یاهو [9]
آدرس سازمانها و اداره های دولتی [12]
[آرشیو(5)]

» آرشیو یادداشت ها «
ذهن زیبا
» اشتراک در خبرنامه «